حکایتی خواندنی از ملانصرالدین را در ادامهی این مطلب بخوانید.
داستان ما و گرانیها!
ملانصرالدین هر روز از علف خرش کم میکرد تا به نخوردن عادت کند! پرسیدند: نتیجه چه شد؟
ملانصرالدین گفت: نزدیک بود عادت کند که مُــرد…!
عادت به فقر
پسر ملانصرالدین از او پرسید: پدر، فقر چند روز طول میکشد؟
ملا گفت: چهل روز پسرم. پسرش گفت: یعنی بعد از چهل روز ثروتمند میشویم؟
ملا جواب داد: نه پسرم، عادت میکنیم!
همچنین بخوانید:
داستان خنده دار دو زن ملانصرالدین
داستان ها و حکایت های جاحکایتی خواندنی از ملانصرالدین را در ادامهی این مطلب بخوانید.لب و خنده دار ملا نصرالدین همواره هزاران نکته را در خود جای داده است و بعضی از آن ها بیشتر جنبه مزاح دارد.
در میان اخبار
- این بار قراره یه تهچین متفاوت با عطر و طعم هویج درست کنیم | طرز تهیه ته چین هویج +ویدئو
- قیمت تخم مرغ به ۶۸ هزار تومان رسید! | بررسی قیمت تخممرغ در بازار
- بیا یک غذای سه سوته و خوشمزه که ارزش غذایی بالایی داره بهت یاد بدم! | طرز تهیه قارچ سوخاری +ویدئو
- قیمت روغن مایع به چند تومان رسید؟ | بررسی قیمت روغن در بازار
- فال روزانه امروز | معجزهای که منتظرش بودی اتفاق افتاد! | از این فرصت امروز استفاده کن + تفسیر دقیق
داستان خنده دار دو زن ملا
ملانصرالدین دو زن داشت. روزی هر دو زن نزد ملا آمده و پرسیدند: «کدام یک از ما را بیشتر دوست داری؟» ملا خیلی سعی کرد که هر دو آنها را راضی نگاه داشته و باعث رنجش هیچ یک نشود. بنابراین با اصرار گفت که هر دو را به یک اندازه دوست دارد. ولی زن ها راضی نمی شدند و پرسش خود را تکرار می کردند.
بالاخره زن جوانتر پرسید: «اگر ما هر دو با شما سوار قایق باشیم و قایق در رودخانه برگردد، برای نجات کدام یک از ما اقدام می کنی؟»
ملا هر چه سعی کرد جوابی نیافت. بالاخره رو به زن قدیمی اش کرد و گفت: «گمان دارم شما کمی شنا کردن بلد باشید.»
ملانصرالدین و حکایت خندهدار دو بزش!
دربارهٔ وی داستانهای لطیفهآمیز فراوانی نقل میشود. این که وی شخصی واقعی بوده یا افسانهای روشن نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و هم روزگار با تیمور لنگ (درگذشته ۸۰۷ ق) یا حاجی بکتاش (درگذشته ۷۳۸ ق) دانستهاند.
میگن ملانصرالدین دو بز داشت که مثل جان شیرین از آن بزها مراقبت میکرد ، روزی یکی از بزها وقتی طناب گردنش را شُل دید فرصت را غنیمت شمرد و پا به فرار گذاشت و ملا هرچه گشت بز را پیدا نکرد . به خانه برگشت و بز دوم را که به تیرک طویله بسته شده بود و در عالم خودش داشت علف میخورد به باد کتک گرفتملانصرالدین و حکایت خنده دار دو بزش!
همسایهها با صدای فریادهای ملا و نالۀ بز به طویله آمدند و گفتند : آی چه میکنی ؟ حیوان زبان بسته را کُشتی ...ملانصرالدین گفت : بزم فرار کرده گفتند : این فرار نکرده بیچاره را چرا میزنی ؟ملانصرالدین گفت : شما نمیدانید ، اگر طنابش محکم نبود این نابکار از آن یکی هم تندتر میدوید!
دیدگاه ها
ملا نصرالدین یکی از شاگردان امام جعفر صادق همان گونه که لقمان از شاگردان ان حضرت بودهاندبودند عدهای از شاگردان که به خواست امام صادق خود را به خنگی زدن تا حاکم ان زمان دیگر نتوانند انهار در بند کنود
عالی بود
پربیننده ترین
اخبار داغ
دیدگاه ها
ملا نصرالدین یکی از شاگردان امام جعفر صادق همان گونه که لقمان از شاگردان ان حضرت بودهاندبودند عدهای از شاگردان که به خواست امام صادق خود را به خنگی زدن تا حاکم ان زمان دیگر نتوانند انهار در بند کنود
عالی بود